اجزاي نظريه آزوبل

 ساخت شناختي  ساخت شناختي (congnitive  structre) كليدواژه مهم درانديشه آزوبل مي باشد. منظورآزوبل ازساخت شناختي اين است كه « مجموعه ازاطلاعات ،مفاهم،اصول،وتعميم هاي سازمان يافته اي كه فردقبلاً دريكي ازرشته هاي دانش آموخته است.» ( سيف:1387)

         بطوركلي،ساخت شناختي بردانش كلي فرددريك زمينه اي بخصوص علمي وتحصيلي دلالت مي كند

 اگرساخت شناختي موردنظرآزوبل رادريك هرم قراردهيم، مسائل ومفاهيمي كه ازاقليت وعموميت زيادبرخوارداراست دررأس هرم قرارمي گيرند، ومفاهيمي كه ازكليت وعموميت كمتري بهره مند مي باشد دروسط اين هرم واطلاعات جزئي ودانش واقعيات معين ومشخص ،كه دردايره وسيع تري قراردارند درقاعده اين هرم جاي مي گيرند.

مفاهيم

انتزاعي

 

مفاهيمي باعموميت

وكليت پايين تر

 

دانش واطلاعات جزيي راجع به واقعيات

هاي شخصي

يادگيري معنادار  به نظرآزوبل ،مطالب جديد بايد بگونه بااطلاعات قبلي يادگرنده ارتباط يابد. اگراطلاعات جديد باساخت شناختي موجودفرددرتضادقرارگيرد ياهيچگونه ارتباط معناداري بوجود نمي آيد، يايادگيري صورت نمي گيرد.(كديور:1386)

        يادگيري معنادار:به مجموعه ازمهاهيم وانديشه هاي گوياومنطقي اطلاق مي شودكه مي كوشد آن مفاهيم راباآنچه كه ازپيش ساخته شده است ارتباط دهند. براي اينكه يادگيري بامعناوقوع يابد، موارد وشرايط لازم به نظرمي رسد:

1)  شخص بايد داراي يك مجموعه يادگيري معنادارباشد وكوشش كندمطلب جديد را بامفاهيم شناخته شده قبلي به طورگويا، نه كلمه به كلمه ارتباط دهد.

2)    خودمطلب بايدازكيفيت منطقي معناداربرخوردارباشد.

3)    شخص بايد ازارتباط افكار،مفاهيم واصول ناظربرمطالب جديد آگاه باشد.

 يادگيري بامعنا، مطالب جديد ازپيش ساخته شده رابايكديگرتركيب مي كندوساختارهاي باروابط جديد راپديد مي آورد.(محمدپارسا:1383)

             اين اصل ارتباط تنگاتنگي بااصل پشين (ساخت شناختي ) دارد؛ زيرادرنگاه آزوبل يادگيري معني دار( (meaningful learningبه اين طريق صورت مي گيرد كه ما مطالب آموخته شده جديدراباتوجه به آن هرم ساخت شناختي خود،موقعيت يابي ومرتبط سازي مي نمايم. بنابراين يادگيري معني داردرنظرآزوبل يافتن جايگاه مطالب جديد درهرم ساخت شناختي وپيوند دادن اين مطالب است باآن مطالب كه قبلاً درهرم جاي گرفته اند.

معناداربودن يادگيري به طورعمده تحت تاثير دوعامل قراردارد:

    1)آمايه (learning set) هاي دانش آموز.

   2 ) طبيعت يادگيري nature  of learning))

وقتي دانش آموزازآمايه يادگيري مناسب برخورداراست ، يادگيري اونيزتسريع مي شود. معلم بايد قادرباشد ميان مواردتازه وآمايه يادگيري موجود دردانش آموزان ارتباط برقرارسازد. فن پيشنهادي آزوبل، يعني استفاده ازپيش سازمان دهنده موجب تسهيل دست يابي به آمايه يادگيري مناسب مي شود.دربرخوردبااطلاعات جديد ذهن يادگيرنده مي تواندكاملاً فعال باشد. آزوبل براين باوراست كه حتي درحين يك سخنراني يادگيرنده به تجزيه وتحليل اطلاعات ومرتبط ساختن آن باساختارشناختي خودمشغول است . فردبه برسي اطلاعات جديد درارتباط بامفهوم هاي كه پيشتردرك شده است مي پر دازد. رويكرد آزوبل بااين هدف طراحي شده است كه آنچه راكه او يادگيري فعال دريافتactive reception learning) مي نامد تسهيل نمايد.( جي.پي.ميلر:1383)    

          دربرابرواژه معني دار،غيرمعني دارقراردارد. يارگيري غيرمعني داربه اين صورت است كه ما اطلاعات جديدمان را بدون ارتباط وچفت دادن به داده هاي قبلاًآموخته شده خود،كه درساخت شناختي ماقراردارد، يادبگيريم ،كه يادگيري اين نوع مطالب  صرفاًدراثرتكراروتمرين صورت مي گيرد كه آزوبل به اين نوع ازيادگيري ،غيري معني دار(nonmeaninful)  يايادگيري طوطي واراطلاق كرده است .

         به اعتقاد آ زوبل يادگيري طوطي وار به رشد شناختي موردنيازكه بتوان به اتكاي آن يادگيري رادرموقعيت هاي جديد بكارگرفت،منجرنمي شود. دريادگيري طوطي وارگرايش به سمت فراموشي سريع آموخته هاست ،درحاليكه دريادگيري معنادار حتي جزئيات نيزبه دليل ارتباط بامفهومهاي اساسي ياسازمان دهنده فراموش نمي شوند(جي.پي.ميلر:1383)

              ذكراين نكته را خالي ازفايده نمي دانم كه اصولاً نظريه يادگيري معني دار، آنطوركه امروزدرافواه محققين وغيرمحققين شايع اند، و اين نظريه را، ازابتكارات ونوآوري آزوبل راجع به يادگيري مي داند، جاي بسي تامل ودقت دارد. اگرمنظورآنها اين باشند كه آزوبل صرفاً اين نظريه را بسط وتوسعه داد بدون اينكه باني ومبتكرآن باشد ،جاي اما واگرباقي نيست. زيرا، مواردفراواني است كه انديشمندي نظريه را مطرح كرده است امازمان براي تكميل آن نظريه فراهم نبوده ولكن محقق ديگري كارهاي ناتمام اورابه اتمام رسانده است. درچنين مواردي بالطبع باني آن انديشه ونظريه كسي خواهد بودكه اول ازهمه ذهن او محل خلجان ونضج گرفتن اين نظريه گرديده ؛ نه آن كسي كه صرفاكارهاي ناتمام اورابه اتمام رسانده است . امااگرمراداين باشدكه اين نظريه ازابتكارات جناب آزوبل است – چنانچه  همه به نحوي همين رامي گويند-  بنده بااين انتساب شديداًمخالفم ؛ومعتقدم قبل ازاينكه آزوبل پابه عرصه وجودبگذارد،هرمان ابينگهاوس(1909-1850)فيلسوف وران شناس آلماني،درقرن نوزدهم طي آزمايشهاي مكرري براي تعيين تاثيرشرايط گوناگون بريادگيري ويادداري انسان،بااستفاده ازفهرست هجاهاي بي معني nonsensesylables))كه خودطراحي كرده بود؛ اين مطلب رابه اثبات رساند كه سرعت درحفظ كردن فهرست هجاهاي بي معني دربرابرسرعت حفظ كردن مطالب بامعني،تفاوت بسياراساسي وجوددارد.

      « براي تعيين اين تفاوت،اوبندهاي ازشعر«دون ژوئن[1]»اثربايرون[2] راحفظ كرد. هربند 80هجادارد،وابينگهاوس يافت كه براي حفظ كردن هربندبه حدود 9بارخواندن نيازاست .اوسپس يك فهرست 80هجايي راحفظ كردومتوجه شدكه اين تكليف به حدود80تكرارنيازدارد. نتجه گرفت كه ، يادگيري مطالب بي معني ياتداعي نيافته نزديك به 9باردشوارترازيادگيري مطالب معني دار است» .(دوان پي.شولتز،مترجم،سيف:1386)

         بنابراين نمي توان گفت كه نظريه يادگيري معني دارازابتكارات ونوآوري هاي آقاي آزوبل درعرصه يادگيري است .[3]

 مشمول كننده ها وانواع آن

 يكي ديگرازواژگان كليدي درانديشه آزوبل اصطلاح مشمول كننده(subsumer) است .گفته شدكه بنابرنظريه آزوبل مطالب تازه وجديد، جذب درهرم ساخت شناختي يادگرنده مي شوند. كه آزوبل به اين جذب شدن مطالب جديددرساخت شناختي اسم شمول (subsumption) راقراداده است.«فرايندشمول عبارت است ازمربوط ساختن مفهومي تازه به مفهومي كه ازپيش درساخت شناسي وجودداشته است. اين فرايندشمول موجب تغيريافتن هردومفهوم ،يعني معنادادن بيشتربه آن دومي شود.آزوبل اصطلاح مشمول كننده رابه جاي مفهوم ياانديشه مورداستفاده قرارداده است. بااين حال، اصطلاح مشمول كننده آزوبل همان مفهومي كلي ياانديشه اي كلي متداول است.(سيف:1387)

     آزوبل ازدونوع مشمول كننده يادمي كند:

1)مشمول كننده اشتقاقي(derivative subsumer)

2)مشمول كننده همبستگي(correlative subsumer)

آنگاه  شمول اشتقاقي تحقق پيدامي كند كه، مطالب تازه آموخته شده مشابه وياموردبخصوص ازمطالب موجوددرساخت شناسي فردباشد بگونه اي كه بتوان مطالب جديدرابخش مشتق شده اي ازمطالب موجود درساخت شناسي اودرنظرگرفت. «شمول اشتقاقي زماني صورت مي گيرد كه مطلب مورديادگيري مثال مشخصي ازيك مفهوم جاافتاده درساخت شناختي باشد، يااين مطلب مؤيدومعرف موضوع كلي قبلاًآموخته شده اي باشد. درهريك ازاين دومورد،مطالب جديد مستقيماًوآشكارا قابل مشتق شدن ازيك مفهوم ياموضوع كلي ساخت شناختي است.»(سيف:1387)

    امااگرمطلب آموخته شده اي نو،مشابهه ومشتق ازمفاهيم موجود درساخت شناختي اونباشد،ولكن اين مطالب قابل پيوندومرتبط ساختن باآن مفاهيم قبلي باشد. بنابراين، دراين حالت يادگيري ازطريق شمول همبستگي صورت مي گيرد.« به اعتقادآزوبل يادگيري ازراه شمول همبستگي معمولتر ازيادگيري ازطريق شمول اشتقاقي است. به طورمعمولتر،مطالب تازه ازطريق شمول همبستگي آموخته مي شوند. دراين مورد،مطلب جديد يادگيري نوعي گسترش،بسط،تغير،ياتبديل مطالب قبلاً آموخته شده است.(سيف:1387)

 كاربردهاي آموزشي اين نظريه

       ديويد آزوبل يكي ازبرجسته ترين نظريه پردازان روان شناسي،به خصوص روان شناسي آموزشي وپرورشي است .اوبه  مطالعه نحوه پردازش اطلاعات جديدبه وسيله ذهن واينكه معلمان چگونه مي تواندازنتايج اين مطالعات درفعاليت هاي آموزشي بهره مند شوند،پرداخته است .دل مشغولي اصلي آزوبل كمك كردن به معلمان در،ارايه اطلاعات ،به خصوص اطلاعات جديد، به شكل معناداروكارآمداست . آنچه كه درپي مي آيدمواردمهم است كه مي توان  از نظريه معناداري او،درسطح آموزشگاهي وتربيتي كمك ومدد گرفت.

 عوامل تاثيرگزاردريادگيري ويادداري

         درسطورگذشته سخن به ميان آمدكه، ازنگاه آزوبل يادگيري يعني، ايجادپيوند بين مطالب كه جديداً آموخته مي شود، ومطالب كه قبلاًدرهرم ساخت شناختي اوقراردارد. بنابراين مفهوم ساخت شناختي درانديشه آزوبل جايگاه بسياربالاي دارد به نحوي كه هم يادگيري مطالب جديد وهم يادآوري آن تحت تاثيرمستقيم ساخت شناختي قراردارد. اگرفردي ازساخت شناختي منسجم ومنظم برخوردارباشد بدون ترديد يادگيري ويادداري اونيزبه سهولت وبه راحتي انجام خواهدشد وبالعكس. ازديدآزوبل وقتي ما مي توانيم به فرايند اصلي آموزش دست پيداكنيم وبه قله آرماني آموزشي صعودكنيم كه، ازپيش تغيرات اساسي درساخت شناختي به منظوربهبود فرايندآموزشي انجام داده باشيم .عواملي كه موجب بهبودي درساخت شناختي مي گردد عبارت است از:

1)سازمان .

2)ثبات.

3)روشني .

«يعني اگرساخت شناختي يادانش فعلي يادگرنده ،درزمينه مطالب موردآموزش ، سازمان يافته،باثبات،وروشن باشديادگيري مطالب تازه به طورمعنادارتروسهل تري صورت خواهدگرفت ونگهداري آن مطالب درحافظه بيشتربه طول خواهدانجاميد. اگراين ساخت شناختي سازمان نيافته،بي ثبات،ومبهم باشديادگيري ويادداري مطالب تازه بادشواري مواجه خواهدشد.» (سيف:1387)

    شاه بيت اصلي درانديشه آموزشي آزوبل ساخت شناختي ويادانش ها وآموخته هاي قبلي  فرداست كه مسيرآينده اي  دانش آموزان را، مشخص ومعين مي كند. ودراين رابط آزوبل گفته است :« اگرقرابود تمام مطالب روان شناسي پرورشي راتنها دريك اصل خلاصه كنيم، آن اصل اين بود: تنها عامل مهمي كه بريادگيري بيشترين تاثيررا داردآموخته هاي قبلي يادگيرنده است. به اين اصل تحقق بخشيد وطبق آن آموزش دهيد»(سيف:1387)

 پيش سازمان دهنده

         پيش سازمان دهنده :مفهوم هاي انتزاعي وفراگيرهستند كه دانش آموزرابراي يادگيري اطلاعات جديد آماده مي سازد. درپيش سازمان دهنده ها بايد ازانديشه ها والفاظي استفاده شود كه دانش آموزان ازقبل باآنها آشناهستند.(جي.پي.ميلر:1383)

پيش سازمان دهنده« مجموعه اي ازمفاهيم مربوط به مطلب يادگيري است كه پيش ازآموزش جزئيات تفصيلي آن مطلب دراختياريادگرندگان گذاشته مي شود»(علي اكبرسيف)

        دل مشغولي اصلي آزوبل كمك كردن به معلمان درارايه اطلاعات ،به خصوص اطلاعات جديد، به شكل معناداروكارآمداست . اوبويژه به طرح مفهومي پيش سازمان دهنده پرداخته است كه بااستفاده ازآن معلمان مي تواند درجذب اطلاعات جديد به دانش آموزان كمك وياري رساند.   آزوبل براين باوراست كه مطالب درسي جوري بايد برنامه ريزي وطراحي شودكه دراول هردرس بايست كلي ترين وجامع ترين مفاهيم وانديشه ها به طوري گذرا وخلاصه به دانش آموزان ارائه شود،وسپس به دنبال آن،به صورت مرحله به مرحله ،مطالب فرعي تر وجزيي تر را،معلمان درخورد دانش آموزان خودبدهند.

            هدف ازپيش سازماندهنده ،(advancer organizer) فراهم آوردن ساختاري است كه مطلب تازه به آساني آموخته ،سازمان يافته وحفظ شود. تا به اين وسيله ارتباط قابل ادراكي برقرارشود. درواقع پييش سازمان دهنده براي ايجاد انديشه ها ومفاهيم فراگيرومجردتربه كارمي رود. به اين معناكه درطرح آموزشي مواد درسي ازمفاهيمي كه دارايي كميت وفراگيري بيشترهستند براي درك مفاهيم جزيي تروباشمول كمتربهره گرفته مي شود.

   پيش سازمان دهنده ها داراي دوخصوصيت وويژگي برجسته است :

1)درمقام مقايسه ،كلي تروانتزاعي ترازمطالب است كه پس ازپيش سازمان دهنده آورده مي شود.

2)بامطالب قبلي يادگرفته شده ارتباط دارند.(كديور:1386)

          پيش سازمان دهنده وموارد وطرحهاي مربوط به آن را،گاهي نظريه فراگيري

  Subsumption theory)) ياشمول نيزناميده اند. دراين شيوه آموزشي به ياري پيش سازمان دهنده مطلب جديد،ازراه فراگيري وسازمان يابي واردساختارروان شخص مي گردد. نقش پيش سازمان دهنده درواقع  فراهم نمودن مفاهيم مشمول كننده است تاتوجه يادگرنده رابه مفاهيم عمده مطلب مورديادگيري جلب نموده وروابط ميان مطالب جديد وآنچه راكه ازپيش آموخته است برجسته نمايد.

  « بايد توجه داشت كه منظورآزوبل ازپيش سازمان دهنده،مرودرس گذشته يامعرفي درس جديد نيست ،بلكه منظورآماده سازي زمينه اي است كه برمبناي آن مطالب درسي جديد عنوان شود»(كديور:1386)

  به اين نمونه ازپيش سازمان دهنده كه آقاي علي اكبرسيف دركتابش، ازكتاب يادگيري آموزش (آرندز)اقتباس كرده است ،توجه نمايد.

  «  فرض كنيديك معلم تاريخ مي خواهداطلاعاتي درباره جنگ ويتنام دراختياردانش آموزان خودقراردهد. پس ازمروردرس روزپيش ، ارائه هدفهاي درس جديد، وواداشتن دانش آموزان به يادآوري آنچه درباره ويتنام مي دانند،معلم، پيش سازمان دهنده زير را دراختياردانش آموزان قرارمي دهد:

    مي خواهم شمارا در درك اين مطلب كه چرا آمريكا درجنگ ويتنام وارد شد كمك نمايم . براي اين منظورشمارابه يك مفهوم مهم آشنا مي كنم ، وآن مفهوم اين است كه غالب جنگهاي ميان ملتها به سه علت عمده رخ مي دهد:1) عقيده (ايدئولوژي ). 2)قلمرو(آب وخاك) 3) دسترسي به تجارت. ضمن اينكه براي شماچگونگي درگيري ايالت متحده آمريكا درآسياي جنوب شرقي رادرفاصله سالهاي 1945تا1965توضيح مي دهم ازشمامي خواهم مواردي ازنزاع برسرعقيده ،قلمرو،ودسترسي به تجارت را كه برتصميم هاي بعدي آمريكا درادامه جنگ درويتنام تاثيرگذاشتند پيدا كنيد».(سيف:1387)

 انواع پيش سازمان دهنده ها

     آزوبل دونوع اصلي پيش سازمان دهنده هارانام مي برد:

   1 ) پيش سازمان دهنده توضيحيexpository organizer))

   2) پيش سازمان دهنده تطبيقي comparative organizer))              

ازپيش سازمانده هاي ضيحي دراغلب موقعيت ها براي تشريح مطالب جديد استفاده مي شود. ومعمولاًشامل مفهوم هاي عام است كه مفهومهاي وانديشه هاي فرعي جديد درسايه آن فهميده مي شود.  براي مثال : پيش ازآنكه به برسي هنجارهاي مشخص درفرهنگ ها پرداخته شود بايدبه معرفي اين انديشه كه هرفرهنگي هنجارهاي دار،پرداخت.(جي.پي.ميلر:1383)

 «پيش سازمان دهنده هاي توضيحي انديشه هاي كلي وروابط آنها رابايكديگرتوضيح مي دهد ونكات مهمي راكه ممكن است موجب سردرگمي يادگيرندگان بشود روشن مي سازد.»(سيف :1387)

              ازپيش سازماندهنده هاي تطبيقي درارتباط بامطالب نسبتاً آشناترسودجسته مي شود.ازاين نوع پيش سازماندهنده براي كاوش درباره مفهموم هاي جديد درارتباط بامفهومهاي كه درساختارشناختي موجود حاضرند، استفاده مي شود.براي مثال اگردانش آموزان جمع رافراگرفته اند، مي تواند ازمفهم روابط ميان اعداد دريادگيري تفريق استفاده كند.(جي.پي.ميلر:1383)

 درپيش سازمان دهنده تطبيقي هدف آن است كه ميان آموخته هاي قبلي دانش آموزان،وآنچه را كه درحال مي آموزد ،ارتباط وپيوند برقراشود. دريك كلام پيش سازمان دهنده تطبيقي دانش واطلاعات قبلي دانش آموز رافعال مي سازد.

  فهرست منابع :

 (1)  كديور،پروين ،( 1386)روان شناسي تربيتي،چاپ يازدهم ، تهران: انتشارات سمت .

(2)  سيف، علي اكبر،(1387)روان شناسي پرورشي نوين، ويرايش ششم ،چاپ دوم،تهران :نشردوران.

(3)  پارسا، محمد،(1383) روان شناسي تربيتي ،چاپ هشتم ،تهران: انتشارات سخن .

(4)  ميلر،جي .پي. (1383)نظريه هاي برنامه درسي ،(ترجمه ،محمود مهرمحمدي ) چاپ سوم ،تهران :انتشارات سمت .

(5)  شولتز،دوان پي،(1386)تاريخ روان شناسي نوين،(ترجمه،علي اكبرسيف وهمكاران) چاپ پنجم،تهران:نشردوران.